ویژگی های اخلاقی قوم یهود (بخش ششم)
حسادت یهودیان
یزدفردا -حمید یزدانیان -دانشجوی جامعه المصطفی(ص) العالمیه : از دیگر صفات رذیله در دین مبین اسلام رذیله حسادت می باشد که عمدتا با کینه توزی نسبت به محسود همراه است .
حسد عبارت است از: تمناى زوال نعمتى از برادر مسلم خود،از نعمتهائى که صلاح او باشد. این رذیله به قدری نکوهش گردیده که در بعضی روایات به آتش در جنگل برای ایمان فرد مسلمان تشبیه گردیده است لکن در مورد قوم یهود، قرآن کریم به صراحت از کینه توزی و حسادت بیش از حد این قوم پرده بر می دارد.
«و قالت الیهودُ یدُ اللهِ مغلولةً غُلَّت ایدیهم و لُعِنوا بِما قالوا بل یداهُ مبسوطتان ینفِقُ کیفَ یشآء و لَیزیدنَّ کثیراً منهم ما أنزلَ الیک مِن ربِّک طُغیاناً و کُفراً و القینا بینهم العداوةَ و البغضاءَ الی یومِ القیمةِ کلّما أَوقدوا ناراً لِلحربِ أطفأها اللهُ وَ یسعَونَ فی الارضِ فَساداً و اللهُ لا یحبُّ المفسدین»: و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهای خودشان بسته باد! و به (سزای) آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند. بلکه هر دو دست او گشاده است، هرگونه بخواهد میبخشد و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو فرود آمده، بر طغیان و کفر بسیاری از ایشان خواهد افزود و تا روز قیامت میانشان دشمنی و کینه افکندیم. هر بار آتشی برای پیکار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت و در زمین برای فساد میکوشند و خدا مفسدان را دوست نمیدارد.[1]
از آنجا که ایمان بنیاسرائیل نسبت به ذات اقدس اله ناقص و سطحی بود، به خود اجازه میدادند هر ناروایی را به خداوند بزرگ نسبت دهند و از آن پروا نداشته باشند. اصولاً از آنجا که اعتقاد آنها به خداوند در حد محسوسات بیشتر نبود و هر چیز ورای محسوس را قبول نداشتند، نسبت به ذات باری تعالی رفتارهای ناروا و سخیف داشتهاند.
براساس این آیه شریفه آنچه بر پیامبر اسلام از سوی خدا نازل گردیده، باعث افزایش کفر و طغیان در یهود میشود: «لیزیدنَّ کثیراً منهم ما اُنِزلَ الیک مِن ربّکِ طغیاناً و کفراً.» جریان بدین صورت بود که یهود قبل از اسلام خود را سرور جوامع و اقوام میدانست و آقایی و فخر بر سایر اقوام و جوامع را حق مسلم خویش میپنداشت. در آن روزگار مردم جاهلی جزیرة العرب در مقابل یهود مدینه هیچ حرفی برای گفتن نداشتند و همواره مورد سرزنش و گاه تهدید آنها قرار میگرفتند. یهود در تورات با صفات پیامبر آینده به خوبی آشنا بودند و میدانستند که در جزیرة العرب ظهور میکند و به همین سبب به مدینه و اطراف آن مهاجرت کرده بودند تا پیامبر آخرالزمان از میان آنها باشد، به همین دلیل در هر شرایطی مشرکان مدینه را به ظهور پیامبر آینده تهدید میکردند. مشرکان مدینه نیز به دلیل احساس عجزی که در این زمینه میکردند، همواره در برابر علم و دانش یهود سر فرود میآوردند، اما هنگامی که آوازه ظهور پیامبر آخرالزمان از میان قومی غیر از آنها به گوششان رسید، بسیار ناراحت و عصبی شدند. به ویژه هنگامی که احساس کردند این پیامبر همان پیامبر بشارت داده شده از سوی تورات است و کتاب او سرشار از حقیقت و تکمیل کننده تورات میباشد و چنانچه بخواهند به تورات پایبند بمانند، باید به این پیامبر ایمان بیاورند، این کار برای آنها بسیار سخت و دشوار آمد و تمام تلاش و کوشش خویش را جهت مخالفت با پیامبر اسلام به کار گرفتند. دلیل این امر آن بود که یهودیان اصولاً مردمی حسود و ستم پیشه بودند و زمانی که بافتههای ذهنی خویش را نقش بر آب دیدند، کینه و حسادت آنها به اوج رسید و هر لحظه به خشم درونی و کفر و طغیانشان افزوده میشد. این که قرآن مجید نیز در آیه شریفه میفرماید: «آیاتی که به تو نازل شده طغیان آنها را مضاعف میکند»، معنایش همین است یعنی چون یهود اصولاً حسود و کینهتوز میباشند، نزول قرآن باعث شد این آتش حسادت و کینهورزی تیزتر شود. به عبارت روشنتر، خداوند بزرگ قبیله «قریش» در جزیرةالعرب را بر یهود فضیلت داد و آنها که قبل از این، همه فضائل را خاص خود میدانستند، باعث افزایش کینه و حسادت آنها گردید. در چنین شرایطی، جز این نمیتوان از آنها انتظار داشت و به دلیل این که هر روز به این حسادت و کینهورزی افزوده میشود، نباید خود را از شر طغیان و کفر آنها ایمن دانست.[2]
البته از معجزات این آیه شریفه آن است که در ادامه میفرماید: «وألقینا بینهم العداوة و البغضاء الی یوم القیامة» بنابراین چنانچه هوشیاری امت مسلمان وجود داشته باشد و نسبت به حقیقت اسلام متعهد و پایبند باشند، یهود در مقابل آنها کاری از پیش نخواهند برد؛ به ویژه که در فراز پایانی آیه شریفه میفرماید: «کلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها الله». اما باید توجه داشت که استراتژی یهود همواره طبق آیه شریفه «یسعونَ فی الأرضِ فساداً» میباشد. البته فساد آنها همیشه آشکار نیست و طبق آیه شریفه 76 سوره بقره،[3] مردمانی دو رویکردی و اصطلاحاً منافق میباشند زیرا «وقتی با مسلمانان روبهرو میشوند، اظهار علاقه و ایمان میکنند و میگویند صفات پیغمبر اسلام در تورات نیز آمده اما در پنهان و خلوت، عدهای از آنها اینان را از افشای این مطلب که صفات حضرت محمد (ص) در تورات به عنوان پیامبر آخرالزمان ذکر شده، منع میکنند و میگویند چرا خبر میدهید به مسلمانان آنچه را خداوند در تورات از شما پیمان گرفته و حکم نموده که محمد (ص) حق است و به او ایمان آورید، تا مسلمانان بتوانند بدین وسیله در رستاخیز نزد پروردگار بر ضد شما اقامه دلیل نمایند؟ چرا بیمطالعه این مطالب را در اختیار آنان میگذارید، مگر متوجه نتیجه آن نیستید؟»[4]
شاید به همین دلیل باشد که اصولاً قرآن مجید مسلمانان را از برقراری روابط عاطفی و دوستانه با یهود منع کرده است.
پی نوشت :
[1] . سوره مائده، آیه 64.
[2] . ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 48.
[3] . و اذا لَقوا الذین امنوا قالوا امنّا و اذا خلا بعضهم الی بعضٍ قالوا اتحدثونهم بما فَتَحَ اللهُ علیکم لِیُحاجوکم بِهِ عند ربّکم افلا تَعقِلون: و (همین یهودیان) چون با کسانی که ایمان آوردهاند برخورد کنند، میگویند: «ما ایمان آوردهایم.» و وقتی با یکدیگر خلوت میکنند، میگویند: «چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است، برای آنان حکایت میکنید تا آنان به (استناد) آن، پیش پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند؟ آیا فکر نمیکنید؟» (سوره بقره، آیه 76).
[4] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 219.